در اين طرح از انواع اشكال هندسي استفاده مي شود، معمولاً خطوط زاويه دارند و به طور دوراني و قوسي شكل حركت نمي كنند.
گروه هاي فرعي مهم اين طرح عبارتند از: هندسي بندي قايي، هندسي ترنج دار، هندسي محرمات، هندسي لچك ترنج (شاخه شكسته)، هندسي كف ساده، هندسي خطائي، هندسي ستاره (موزاييك)، هندسي خاتم شيرازي و هندسي جوشقاني.
محرمات:
طرح محرمات به طرح هايي در فرش اطلاق مي گردد كه قطعاتي از يك نقشه در طول فرش تكرار مي شود و عرض فرش در متن به چند رديف تقسيم مي گردد و هر رديف آن از رنگ و طرح مشخص از ابتدا تا انتهاي فرش ادامه پيدا مي كند و به طور راه راه ترسيم مي شود. اين طرح در بعضي از نقاط ايران به نام قلمداني مشهور است.
اين طرحها از قدمي ترين و اصيلترين طرح ها در فرشبافي ايران بوده است و مخلوق ذهن قاليبافان بومي است. طبيعت و محيط زندگي آنها به ساده ترين شكل در طرح اين فرشها منعكس شده است. از نقشه هاي منظم و مدرون پيروي نمي شود و داراي زيبايي دلپسندي است.
طراحان فرش اين طرح را از منطقه اي به منطقه ديگر منتقل كرده اند چنانكه از غربي ترين نقطه ايران به شرقي ترين منطقه راه يافته است.
گروه هاي فرعي اين طرحها اغلب منسوب به نقاطي است كه طرح ابتدا در آنجا رواج پيدا كرده است يا به نام اشخاصي است كه داراي نفوذ محلي بوده اند يا سفارش بافت آن را داده اند. نامهاي معروف و قديمي اين گروه عبارتند از هيبت لو (مربوط به فارس و آباده)، قشقايي بته، افشاري، خاتوني، اردبيل، مزلقان، خمسه، ساوه، تفرش، هريس، مهربان، گوراوان، زنجان و مشكين شهر، بختياري، كردي، يلمه، گبه (خودرنگ)، سيستان، فردوس، سالارخاني، يعقوب خاني، سنگ چوبي، علي ميرزائي، جان بيگي، جانمازي، جوين، موسي آباد، بلوچستان، ويس، قرجه، سنه و دسته گل.
اصفهان در زمان صفويه يكي از مراكز عمده قاليبافي بود. در اين شهر تعداد زيادي كارگاه وجود داشت كه در آن قالي هاي زربفت بافته مي شد. اصفهان در حمله افغان آسيب فراون ديد و تعداد بسياري از هنرمندان و صنعتگران خود را از دست داد ولي پس از چندي توانست رونق اوليه خود را به دست آورد. در زمان قاجاريه قاليبافي اصفهان دوباره احيا شد.
طراحي فرش
طراحي فرش حرفه اي است كه در آن طراح فرش نقشه بافت را با توجه به نقشي كه قرار است بر روي فرش توليد شده باشد مي سازد. اين طرح مي تواند بر روي كاغذ يا ابزار ديگر باشد.
قديمي ترين نمونه قالي ايراني كه يافت شده قاليچه اي است با نقوش اصيل هخامنشي كه در گور يخ زده يكي از فرمانروايان سكايي در دره پازيك در 80 كيلومتري مغولستان بيروني پيدا شده و قالي پازيريك ناميده مي شود. پژوهشگران اين قالي را از دست بافت هاي پارت ها يا مادها مي دانند.
قالي ايراني از ديرباز معروف و مورد استفاده بوده است. گزنفون تاريخ نگار يوناني در كتاب سيرت كوروش مي نويسد: «ايرانيان براي اينكه بسترشان نرم باشد قاليچه زير بستر خود مي گسترند. »
سالنامه چيني سوئي سو در دوره ساساني از فرش پشمي ايران به عنوان كالاي وارداتي به چين نام مي برند.
فرش معروف بهارستان در كاخ تيسفون نيز به خاط شكوهش بازتاب گسترده اي در ادبيات اسلامي داشته است.
هم اكنون 40 درصد صادرات قالي ايراني از طريق استان آذربايجان شرقي صورت مي گيرد.
شركت فرش ايران، طرح هاي فرش ايراني را به چند گروه اصلي بخش كرده است:
دوران ساساني
از صنعت قاليبافي ايران در زمان ساسانيان يادگاري در دست نيست جز روايتهايي در نوشته هاي پراكنده . در سالنامهٔ چيني (سوئي سو Sui -Su ) (مربوط به سالهاي ۵۹۰ – ۶۱۷ برابر با سالهاي ۵ -۳۲) قالي از جمله فرآورده هاي ايران شمرده شده است . در جنگ هراكليوس شاهنشاه روم شرقي با خسروپرويز و پيروزي وي و غارت شهر تيسفون در اوايل سدهٔ هفتم ميلادي (۶۲۸ ميلادي)، از جمله اشياء غارت شده از ايران از “قاليهاي نرم” نيز ياد شده است.
همچنين اين روايت وجود دارد كه بر “تخت طاقديس” (طاق كسري در تيسفون) دز زمان خسروپرويز، فرشي با طرح باغ كه نمودار چهار فصل سال بوده، گسترده ميشده است. مؤلف تاريخ طبري اسم اين قالي را بهار خسرو يا “موقع بهار خسرو” ذكر مي كند. در وصف اين قالي كه آن را با قالي بهارستان يكي ميدانند آمده است كه نقشهٔ آن مانند باغي بود در فصل بهار كه با گلهاي رنگارنگ و درختان پر برگ و همچنين با نگارهٔ حوض آب و جويهايي در وسط آن و مرغابيهاي نشسته بر كنارههاي جوي، آذين شده بود. زمينهٔ قالي از نخهايي سيمين و زرين بافته شده بود و برگ درختان و گلهاي آن از ابريشم روشن بود. اين فرش كه گفته مي شود گوهرنشان بوده است
فرش دوم نيز قاليچهاي است كه چند تكه شده و نقش آن چهار گوشههايي است به رنگ قهوهاي روشن يا آبي با نقش چند زن هخامنشي در برابر آتشدان كه نمونهٔ آن در مُهرهاي عصر هخامنشي نيز ديده مي شود. تار و پود اين فرش از پشم و بافت آن دورو است. يعني در هر سانتي متر مربع از يك سو ۲۲ گره و از سوي ديگر ۲۴ گره دارد و به اين ترتيب نقش فرش از هر دو سو نمايان است. نمونهٔ ديگر هنر بافندگي دوره هخامنشي، تكههايي از يك فرش ديگر ايران است كه در موزهٔ هرميتاژ پتروگراد نگهداري مي شود. اين تكهها پيش از حفاريهاي درهٔ پازيريك، بوسيله هيأت كوزلف (Kozlov) از زير يخبندان كوههاي شمالي مغولستان واقع در”نويين اولا” (nuinula) در سي
بري بدست آمده و تاريخ آن معادل آغاز تاريخ ميلادي برآورد شده است. بافت آن محكم و از پشم كلفت و انبوه به رنگ آبي تيره است و به علت كوچك بودن تكهها، نقش كلي فرش را نميتوان مشخص كرد.
هخامنشيان پيدا شد كه از جمله دو فرش از گونهٔ قاليچه براي زين اسب (فرش غاشيه) است كه اندازه يكي از آنها ۱/۸۳×۲ متر به كلفتي ۲ ميليمتر است با رنگ قرمز سير، آبي، سبز، زرد كمرنگ و نارنجي كه به جز بخش كوچكي از آن بقيه سالم مانده است. در اين قاليچه كه كُرك آن از پشت گره خورده و از سمت رو چيده و صاف شده است، به نوشته رودنكو در هر دسيمتر مربع ۳۶۰۰ گره به كار رفته است. نقشهٔ اين فرش، در وسط عبارت است از چند رديف نگاره چهار برگي به شيوهٔ گل و بوتهٔ آشوري و نقش حاشيه آن نيز رديفي است از جانوران افسانهاي بالدار و پس از آن
سواركاران و گوزنها. بر اساس نوشتهٔ رودنكو، نگارهٔ اسبهاي سواركاران با آن گردن برگشته و پارچهاي كه برسينه اسب است و گذاشتن قاليچه به جاي زين، از ريزهكاريهاي نقش، مانند شيوهٔ گره زدن دم اسب را، در تخت جمشيد نيز مي توان ديد. همچنان نقش آنها كه در كنار اسب راه مي روند و جامهٔ كوتاه و شلوار تنگ پوشيده اند نيز در آنجا به چشم ميخورد. اين فرش را بر اساس برآوردهاي رودنكو مي توان متعلق به قرن چهارم يا پنجم پيش از ميلاد دانست.
كهن ترين نمونه قالي، فرشهايي است كه در پازيريك به سال ۱۹۴۹ بدست آمده است. پازيريك، درهاي است در دامنهٔ تپههاي نواحي شمالي كوهستان “آلتايي”، از نواحي جنوبي سيبري مركزي و در ۷۹ كيلومتري مرز مغولستان خارجي، با ارتفاع نزديك ۱۵۰۰ متر از سطح دريا. در بازديد از پازيريك بوسيله رودنكو، پنج مقبرهٔ بزرگ و نه مقبرهٔ كوچك كشف شد كه ظاهرشان مانند تپههاي سنگي بود. حفاري اين مقبرهها كه در روسيه “كورگان” ناميده مي شوند، از اوايل قرن چهاردهم هجري شمسي آغاز شد و در طول بيست سال در چند نوبت ادامه يافت. به علت يخبندان درون مقبرهها، يخها را با كمك جريان آب گرم شكسته و خارج كردند تا بتوانند به وسايل درون گورها دسترسي پيدا كنند و معلوم شد كه ساكنان اين نواحي سَكاييهاي ايرانيتبار بودهاند.
همانند آنچه كه امروزه در برخي از قاليچه هاي كردي نقش مي شود. در همين زمينه، دو مجسمه سفالين اسب در دست است كه يكي در سال ۱۳۲۸ در شوش بوسيله دكتر “گيرشمن” (Roman Girsman) كشف شده است كه تاريخ آن به قرن هشتم پيش از ميلاد ميرسد و محل كشف ديگري در ماكو است كه تاريخ آن متعلق به هزاره دوم پيش از ميلاد است. در هر دو
اسبقطعهٔ فرشي به جاي زين است كه به عقيدهٔ گيرشمن، نگارههاي آن كهنترين نمونهٔ نقش فرش ايران، نقش نمدزين مجسمهٔ شوش در يك سو تصوير دو گراز در حال تاخت در نيزار را نشان مي دهد و در سوي ديگر، دو گراز در دو طرف نگارههاي مربع شكل را (كه به نوشته گيرشمن ، اين مربع در گذشته براي نمودن آب كشيده مي شده است) ، افزون بر گرازها در هر دو سو نيز يك مرغ ماهيخوار در حال پرواز ديده مي شود. نقش نمدزين اسب ماكور، حيواني است مانند سگ شكاري با آهو و پرندگان و گل و بتونه .
بشر از زماني كه خود را شناخت و ضرورت وجود ملزومات زندگي روزمره را احساس نمود، به فكر داشتن منسوجي بود تا او را در برابر سرما و سختي زمين محافظت نمايد. پشم و موي حيواناتي نظير گوسفند و بز، اولين يافته هاي بشر براي برآوردن اين نياز بود و متعاقباً پوست اين حيوانات اولين زيرانداز يا به عبارت ديگر فرش منسوج بود. به دنبال تحول و پيشرفت در زندگي، بشر آموخت كه
مي تواند با در هم نمودن و فشردن الياف پشم، زيراندازي ضخيم تر و گرم تر به نام نمد تهيه نمايد. متعاقباً با فراگيري فنون ريسندگي و تابندگي، نخهاي پشمي را توليد نمود و براي اولين بار با ادغام رشته نخهاي افقي و عمودي نخ هاي پشم، گليم را ابداع كرد و اين سرآغازي بود براي ابداع فرش گره دار يا پرزدار كه هنر و فني پيشرفته تر بود. تاكنون تاريخ دقيق اين ابداعات براي ما مشخص نشده است، اما در ميان فرشهاي گره دار قديم ي ترين يافته، متعلق به حدود پنج قرن قبل از ميلاد مسيح مي باشد. اين فرش كه به دليل محل يافتن آن در اعماق يخهاي دره هاي پا زيريك با نامa